وی در گفتگو با خراسان ازدیدار با رهبر طالبان می گوید در قسمتی از این گفتگو آمده است :
آقای جعفریان شما جزو معدود خبرنگاران جهان هستید که از نزدیک ملا عمر را ملاقات کردید. از دیدار ویژه ملامحمد عمر رهبر طالبان برایمان بگویید؟
** در اسفند سال 73 ما به مناطق تحت کنترل طالبان رفتیم. آن زمان شش ماه از تشکیل حکومت طالبان می گذشت و ما در حال تولید مستندی با عنوان سفر به جمهوری طالبان بودیم. به همین مناسبت با چند نفر از مسئولان سرشناس افغانی که بعدها در بین طالبان صاحب مقامات مهمی شدند گفت وگو کردیم.
در قندهار دیدیم لقب امیرالمؤمنین را برای ملامحمد عمر به کار می بردند و می گفتند نمی شود وی را دید. ضمن اینکه اجازه تصویربرداری در شهر هم به ما داده نشد. گفتند از حیث مذهبی درست نیست. به سختی گاهی تصویربرداری می کردیم. وقتی کارمان تمام شد و از قندهار به سمت هرات بر می گشتیم در جاده ماشینی از روبه رو می آمد که راهنما گفت: ماشین ملامحمد عمر است. ماشین آن طرف جاده نگه داشت و کسی از آن پیاده شد، ما هم پیاده شدیم. راهنمای طالبانی مان به او توضیح داد که این دو نفر، خبرنگار ایرانی هستند و مهمان ما بوده اند.
او هم به فارسی خیلی بدی سوالاتی کرد. حدود پانزده دقیقه صحبت کرد و ما فقط صدای او را ضبط کردیم. بعدها وقتی دو خبرنگار از روزنامه آل پاییس کشور اسپانیا به تهران آمده بودند، اتفاقا به این دلیل که شنیده بودند که دو خبرنگار ایرانی مدعی اند که ملامحمد عمر را دیدند آن ها عکسی را با خودشان آورده بودند و به ما نشان دادند و این تصویر دقیقا همان آدمی بود که من و آقای برجی در مسیر بازگشت از قندهار او را دیدیم.
گفت وگویتان با فرمانده طالبان چه بود؟
** آن پانزده دقیقه بیشتر به خوش و بش گذشت. وی ابتدا از راهنما سوال کرد آیا به این دوستان ایرانی ما رسیده اید؟ آن ها جای خوب و غذای خوب داشته اند؟ بعد از ما سوال کرد که به شما بد نگذشته است؟ شما را آزار نداده اند و سوالاتی از این دست...
بعد هم گفت حکومت افغانستان در حال حاضر دست طلبه هاست (در افغانستان به کسی که علوم دینی می خواند طلبه می گویند)
اصلا فرصت سوال و جواب به ما داده نشد. چیزی که در آن لحظه برای ما جالب بود خود او بود به تعبیر ما فیلم بردارها دقایقی طول کشید که ما فوکوس کنیم که آیا این آدم واقعا ملامحمد عمر است یا نه؟
نکته عجیبش هم این بود که او خودش راننده بود یعنی وقتی ماشین ایستاد یک ماشین دو کابین خالی که هیچ محافظی در آن نبود و این آدم خودش پشت فرمان نشسته بود. راهنمای ما توضیح داد که این عادی است و او با خودش محافظ نمی برد
قبلا هم وقتی ما دنبال ملامحمد حسن والی قندهار (استاندار قندهار) می گشتیم که معاون ملا عمر و نفر دوم طالبان بود، در خیابان کسی را دیدیم که پاچه های شلوار افغانی اش را بالا کشیده بود پیاز و سیب زمینی خریده بود که ما با او حرف زدیم. از این جهت هم خیلی عجیب نبود ولی در وهله اول وقتی ما این آدم را دیدیم، حیرت کردیم که آیا واقعا این آدم ملامحمد عمر است که تنها پشت فرمان نشسته و از این مسیر خلوت دارد می رود.
او فارسی حرف می زد؟
** بله. ولی فارسی را خیلی بد صحبت می کرد. چون افغانی هایی که زبان مادریشان پشتو است و فارسی زبان دومشان محسوب می شود فارسی را خیلی بد حرف می زنند.
به لحاظ ظاهری رهبر طالبان چطور آدمی بود؟
** از حیث ظاهری آدم چهارشانه و چاقی بود. پای چپش و یک چشمش آسیب دیده بود که اتفاقا چشم چپش هم بود گویی که ترکش خورده بود. ریش بسیار انبوه و عمامه ای هم به سر داشت شبیه اغلب چهره هایی که از طالبان دیده ایم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سیری در زندگی و مبارزات مرحوم آیت الله سید هادی خسروشاهی
شیخ سلار دیلمی سندی است بر قدمت تشیع در تبریز
ساختمان دادگاه عمومی خسروشاه کلنگ زنی شد
رییس جمهور بر بالین رهبر معظم انقلاب: عکس
فرمانده حوزه بسیج خسروشاه:دوران دفاع مقدس تمرین و آزمون ایثار بو
جلسه مدیران مدارس منطقه خسروشاه باحضور فرماندار برگزار شد
شعری بسیار زیبا در وصف امام مهربانی ها امام رضا (ع)
افتتاح پژوهش سرای دانش آموزی و مرکز بهبود اختلالات یادگیری امید
جلسه شورای اداری خسروشاه با حضور فرماندار تشکیل شد
بازدید سرزده مدیرکل آموزش و پرورش استان از مدارس منطقه خسروشاه
[عناوین آرشیوشده]